اعتصاب و
وضعيت كارگران كوره هاى آجر پزى استان خراسان
شهريار افروزه
يكى از پر مشقت ترين و زيان آورترين مشاغل سخت، كار در كوره هاى آجرپزى است. چرا كه معمولا بصورت اردوگاهى و در مناطق دور از شهرها و با كمترين امكانات زندگى و در گرمترين فصل سال و در زير تابش آفتاب سوزان صورت ميگيرد.
كارگران كوره هاى آجرپزى استان خراسان نيز، خصوصا مشهد كه دست به اعتصاب زده بودند٬ آنهم به علت خواسته هاى ناچيز مانند؛ حقوق مكفى و بيمه٬ حتى كمتر از آن٬ آب سالم و اردوگاه بهتر و حداقل ترين امكانات زندگى. البته اين اعتصاب دو روز پيش بعلت عدم حضور حتى يكى از مسولان و يا حتى يك رسانه، كارگران مجبور به پايان اعتصاب شدند و جاده اى را كه بسته بودند - يكى از راههاى فرعى و كم رفت و آمد- مجددا باز كردند. اين منطقه دور افتاده و متروكه محيط كارى اين کارگران است. كارى بسيار طاقت فرسا كه از ساعت 3 بامداد شروع ميكنند و تا پايان غروب آفتاب يعنى در حدود 15 ساعت بطور مداوم مشغول كارهستند. آنهم به اتفاق كليه اعضائ خانواده از كودك دختر بچه و پسر گرفته تا پير سالخورده كه بمحض حضور غريبه يا گزارشگرى از فرط خجالت در پشت ديوارك هاى آجر مخفى ميگردند و يا صورت خود را ميپوشانند!
صاحبكاران٬ كه كارگران فقير و زحمتكش آنها را همچون گذشته دور "ارباب" صدا ميزنند٬ همچنان بيشترين سود حاصل از زحمت فراوان اين قشر زحمتكش را دريافت ميكنند. راستى چه خوب ميشد مانند تورهاى مسافرتى ديگر از ساير نقاط دنيا مى آمدند و اردوگاههاى ارباب –رعيتى جمهورى اسلامى و نظام ننگين و كثيف سرمايه دارى را سياحت ميكردند! لااقل از به مسلخ رفتن ارزشهاى انسانى لذت ميبردند، شايد وقت آن رسيده كه سرمايه داران ديگر نقاط مستقيما به نظاره بنشينند و از اين همه "پيشرفت" لذت ببرند!
يكي از همين اربابان به من ميگفت كه آب آشاميدنى سالم و حقوق مكفى و وعده هاى ديگر و فشار زندگى كارگران را مجبور به پايان اعتصاب نموده است. وقتى كه آن صاحبكار نامحترم ممانعت مينمود از كارگران براى ارائه مشكلاتشان به گزارشگر و اربابان ديگر نيز گزارشگر را ميپاييدند٬ در فرصتى مناسب مجالى پيدا شد كه من با تعدادى از كارگران صحبتى داشته باشم. آنهم بطور پنهانى كه مشغول عكس گرفتن شدم و با آنها نيز گفتگويى داشتم. اول به سراغ آب سالمى كه ارباب گفته بود رفتيم و متاسفانه درون منبع آن "آب سالم و گوارا" كه استخرى بزرگ بود٬ تعدادى مرغابى و تعداد زيادى كرم مشغول آب تنر بودند! از سر ناباورى دوباره از كارگران پرسيدم واقعا آب شرب و مصرفى شما همين است؟ كه با جواب مثبت آنان روبرو شدم. يكى از سر كارگران گفت ما با اين آب و امكانات حداقل هم حاضريم كنار بياييم ولى ميزان دستمزد ما بسيار كمتر از مقدار تعيين شده اداره كار در مركز است و متاسفانه با تبانى صاحبكاران و شوراى كار اين منطقه بزرگ كارگرى از كليه حقوقهاى ديگر نيز محروم شده ايم. با اين حقوق بسيار كم يعنى براى هر 1000 خشت (آجر) تنها 9000 هزار تومان دريافت ميكنيم كه با آن از عهده تهيه امكانات اوليه زندگى هم بر نمى آييم. زندگى نااميد و مشقت بارى را پيش رو داريم و در شكايتهايى كه قبلا نيز داشته ايم نتيجه اى حاصل نشده است. هيچ مرجعى را براى رسيدگى به اعتراضاتمان به ما معرفى نكرده و نميكنند. حتى مامورين بهداشت و بعضا شوراى كار كه به اين محل مى آيند نيز با اربابان و صاحبكاران در دفاترشان به پذيرايى و... مشغولند و به هيچ عنوان از محيط زندگى ما و وضعيت بهداشت و غيره بازرسى ندارند.*